جدول جو
جدول جو

معنی عشوه کنان - جستجوی لغت در جدول جو

عشوه کنان
پخسان ناز کنان
تصویری از عشوه کنان
تصویر عشوه کنان
فرهنگ لغت هوشیار
عشوه کنان
خرامان، کرشمه کنان، نازان، نازکنان
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جلوه کنان
تصویر جلوه کنان
آشکار، نمایان و درخشان، در حال جلوه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(چَ مَ کُ)
دهی است از دهستان تسوج بخش شبستر شهرستان تبریز که در 45 هزارگزی شمال باختری شبستر و 2 هزارگزی شوسۀ صوفیان بسلماس واقع است. جلگه و معتدل است و 596 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری، و راهش ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ گُ تَ)
ناز و غمزه کردن. کرشمه کردن. (فرهنگ فارسی معین) : اگر نیامدند و سخن نشنودند و عشوه کردند آنگاه بحکم مشاهده کار خویش می باید کرد. (تاریخ بیهقی ص 658).
تو بمخراش به عشوه رخ نیکی را زآنک
هرکه او عشوه کند نیکی او پنهانست.
بدر جاجرمی (در ترجمه عنوان الحکم بستی)
لغت نامه دهخدا
عشوه داننده. ناز و غمزه دان. آشنا بطریق کرشمه و عشوه:
کو بتی کز عشق او یک شهر جان افشانده اند
زرّ و سر بر عشوۀ آن عشوه دان افشانده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از جلوه کنان
تصویر جلوه کنان
پرویزان گرازان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشوه کردن
تصویر عشوه کردن
ناز کردن پخسیدن ناز و غمزه کردن کرشمه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
افسونگر، طناز، عشوه پرداز، عشوه زن، عشوه گر، لوند
فرهنگ واژه مترادف متضاد